آذر ۱۷, ۱۳۹۹ تاریخ انتشار
adminنویسنده
4362کد مطلب
314تعداد نمایش
بدون دیدگاهتعداد نظرات
چاپ صفحه پرینت
«پله» خط آخر نیست/ همصحبتی با جوان موفق و توانخواه سوادکوهی
به گزارش شیرگاه خبر به نقل از خبرگزاری مهر، گروه استانها- سمیه اسماعیل زاده: جنگلهای خزانزده لفور را پیچدرپیچ میگذریم تا به روستای عالَمکُلا برسیم؛ همین که وارد بخش اصلی روستا میشوی، حس خوشایند دیوارهای مرمت شده بهسبک کاهگل به آدمی آرامش میبخشد. حسی که دیگر این روزها در کمتر روستایی یافت میشود و مقصد ما گل سرسبد خانههای این روستا است، خانه خانواده علی محمودی.
رسیدن ما همگام با رسیدن پدر و مادر علی آقا به خانه است؛ پدر سوار بر اسب از پیش دامها آمده و مادر به استقبال او شتافته بود. باهم وارد حیاط خانه میشویم؛ حیاط دو خانه دارد که هر دو با معماری بومی مازندران ساخته شدهاند؛ یکی دو طبقه و نوسازتر که ایوان سرتاسری و نردهها و پنجرههای بزرگ چوبی دارد و دیگری که قدیمیتر، تمام چوبی، کف کرسی است و دو اتاق دارد؛ دیوارها با چوبها به شیوه کَلبهکَلی بههم وصل شده و بالا رفته است و روی چوبها را اندود سپید کشیدهاند، عمه خانم از این خانه بیرون آمده و راهنمایمان میشود و وارد این خانه میشویم؛ هُرم گرمای خانه در برابر سرمای پاییز به صورتمان میخورد و با سلام و احوال پرسی با علی آقا به لبخند مینشیند، هرچند از پشت ماسک چیزی هویدا نیست.
معماری بومی خانه چنان توجه ما را به خود جلب کرده که صحبت ما پس از حال و احوال اولیه، به بنا میرسد. اتاق کوچک و صمیمی است و همچون عموم خانههای بومی مازندران، به محض ورود، روبرو کاتی (نردبان) برای رفتن به زیرشیروانی، سمت چپ پَستو (آشپزخانه) و سمت راست بخاری و بالاتر از بخاری، جایی مابین بخاری و روجین (پنجره کوچک)، به نظر جایگاه دنج علی آقا است و اکنون نیز آنجا نشسته و در کنارش لپتاپ نیز روشن است.
عمه خانم در تکاپو تا برایمان سفره پهن کند؛ چای خوشرنگ و داغ، نان و پنیر و سرشیر و عسل. پدر کم صحبت در گوشهای و مادر با همان حس خوب تمام مادران شمالی پر از مهر نشسته است؛ مادری که دلواپسیهایش به خاطر کرونا باعث شد تا تنها فرزند را در روزگار کرونا نزد خود بخواند که جانِ مادر، کرونا و مرگومیر در شهر بیداد میکند و دوباره نزد ما و به امان روستا بازگرد و علی آقا که ساکن قائمشهر بود، اکنون ده ماهی میشود که دوباره ساکن روستا شده است. هرچند مشقت رفتوآمد از روستا تا شیرگاه برای رفتن به سرکار بسیار زیاد است اما اجابتِ خواستِ مادر اولویت داشت و حالا هم به قول خودش حسِ خوشایند سکونت دوباره در روستا او را پایبند ماندن کرده است.
روزهای تلاش بیوقفه
متولد سال ۶۰ است و پس از اتمام دوره ابتدایی از روستا به بابل رفت. بچه درسخوانی بود و اولین علاقمندیاش برای دانشگاه رشته برق بود اما به دلیل فیزیک بدنیاش، مجبور به انتخاب رشته ریاضی شد و حرفهایش را اینگونه ادامه میدهد: “دانشگاه مازندران ریاضی قبول شدم و تا ارشد ادامه دادم و همگام با آن داوطلبانه به کلاس درس بچههای اقتصاد هم میرفتم، اما پس از اتمام تحصیل متوجه شدم که در جامعه ما رشته علوم پایه ارزشی ندارد؛ به این معنا که کار پیدا کردن برای افراد فارغالتحصیل این رشته سخت است”، همین امر بهانهای شد تا دوباره کنکور شرکت کند و این بار ارشد مدیریت مالی دانشگاه مازندران و همزمان لیسانس مدیریت بازرگانی از دانشگاه آزاد بابل را بگیرد و طی ده سال توانست دو لیسانس و دو ارشد اخذ کند.
خودش در رابطه با این تجربه میگوید: “بعدها که در آزمون استخدامی قبول شدم و سر از اداره صنعت و معدن درآوردم، هر دو رشته مدیریت مالی و بازرگانی و تجربه شرکت در کلاسهای اقتصاد به کارم آمد”، امری که همکارانش نیز به آن اذعان دارند و بر این باورند که او بهترین کارمند مجموعهشان است.
سال ۹۵ به استخدام اداره صمت شیرگاه درآمد و در طی این سالها، دو بار در سالهای ۹۶ و ۹۹ کارمند نمونه شده است و اکنون در این روزهای کرونایی، روزها از صبح به اداره میرود و پس از اتمام زمان کار، تا ماشین بیاید و باز مسیر آمده را به روستا بازگردد، گاهی چنان طولانی میشود که هنگام غروب آفتاب دوباره به روستا میرسد و در روزهای تعطیل و ایام فراغت و بعد کار، وقت تدریس ریاضی و فیزیک به بچههای روستا است.
معلمی، شغلی که بسیار دوستش دارد و میگوید: علاقمندیام به تدریس بود و آزمون استخدامی آموزشو پرورش هم قبول شدم اما متأسفانه آنها به من گفتند که بچهها اگر شما را سر کلاس ببینند، روحیهشان خراب میشود و در پاسخ به این پرسشم که چرا روحیه شأن خراب میشود؟ گفتند که معلم باید از نظر بدنی سالم و رشید باشد.
چشمها را باید شست، جور دیگر باید دید
وی با اذعان بر اینکه فقط سیستم دولتی نیست که برای معلولان مشکل ایجاد کرده است، به نگاه ترحمآمیز و یا متهمگونه مردم به معلولان اشاره میکند و میافزاید: اولین روز دانشگاه، همکلاسیام با نگاه به جسمم پیشنهاد داد تا برایم جزوه بنویسد و اما موقع کلاس تنها من بودم که توانستم همگام با صحبت استاد جزوه بنویسم و من به او و بقیه کپی جزوهام را دادم و بعد از چند هفته مجبور شدند نگاهشان را تغییر دهند.
همچنین، اولین روز کلاس مدیریت، استاد با دیدن عصایم خطاب به من گفت که به کسی که درس نخواند نمره نمیدهم و بعد از اولین کوئیز، من ماکس کلاس شدم و در جمع کلاس به خاطر حرف روز اولش از من عذرخواهی کرد و من در پاسخ گفتم که شما معلم من هستید و نیاز به عذرخواهی نیست اما تمام درد من این است که وقتی شما که استاد دانشگاه، تحصیلکرده و جزو خواص جامعه هستید چنین نگاهی دارید پس از دیگران چه انتظاری میتوان داشت؟ من با این نگاه، از زندگی در این اجتماع لذت نمیبرم و اذیت میشوم.
تمام درد من این است که وقتی شما که استاد دانشگاه، تحصیلکرده و جزو خواص جامعه هستید چنین نگاهی دارید پس از دیگران چه انتظاری میتوان داشت
حرفهایش را اینگونه ادامه میدهد: انسان معلول این طور نیست که از همه جنبهها ناتوان باشد؛ وقتی برای درخواست تدریس ریاضی به دانشجویان به یکی از مؤسسات خصوصی بابل مراجعه کردم، مدیر مؤسسه تنها با دیدن جسمم در توانمندی تدریسم شک کرد و مقرر شد تا مرا تست کند، آن هم قیاس تدریس خودش با ۲۲ سال سابقه با من که هنوز سابقه تدریس رسمی نداشتم و پس از یک جلسه درس در کلاسش، در پایان کلاس رو به دانشجویان گفت که هر کدام میخواهند مرا انتخاب کنند و تمام آنها مرا انتخاب کردند و کار تا به دانجا رسید که پس از سه هفته ۱۱۰ دانشجو زیرمجموعه من بودند و بسیاری از گروهها مصر بودند تا با من کلاس بردارند.
وی با بیان اینکه همه انسانها بالقوه معلول هستند چراکه در این دنیای وانفسا یک حادثه همه چیز را تغییر میدهد، بر لزوم تغییر نگاهها و بهبود امکان حضور معلولان در جامعه تأکید کرد و گفت: من حتی اگر استخدام هم نمیشدم با تدریس خصوصی ریاضی، آمار، احتمال، اقتصاد و مدیریت اموراتم میگذشت اما همه سخنم برای آنهاست که پشت تخت هستند، روی ویلچر نشستهاند، آنهایی که بخاطر معلولیت و نوع نگاه جامعه افسرده شدند و گوشهنشینی اختیار کردند و بخاطر عدم شرایط مناسب جامعه امکان حضور فعال از آنها گرفته و محدود شدهاند.
محمودی با اشاره به ابلاغ قانون جامع حمایت از معلولان در سال ۹۷، به اهمیت دو بخش آموزش رایگان و اشتغال و کارآفرینی اشاره کرد و گفت: دولت لااقل آن ۳ درصد سهم اشتغال معلولانی که قابل استخدام هستند را رعایت کند؛ چراکه نگاه بخش خصوصی کشور در استخدام معلولان مشخص است و جامعه نیز هنوز توانمندی معلولان را باور ندارد درحالیکه در کشورهای توسعه یافته از توانمندی معلولان هم استفاده میشود و در فرانسه حتی در دستگاههای خصوصی نیز حق اشتغال ۵ درصدی دارند و این دیده شدن بسیار ارزشمند است.
وی با بیان اینکه اکثر ادارات دولتی بویژه در شهرستانها، در مناسبسازی مکان برای حضور معلولان مردود هستند، افزود: در رابطه با ساختمانهای خصوصی هم نمیدانم شهرداری چطور به آنها پایان کار میدهد، در حالی که حتی یک رمپ ساده هم ندارند اما در تهران کارهایی انجام شده و البته هنوز در ابتداییترین قدمها هستیم.
محمودی با بیان اینکه برای برخی از معلولان شاید پله آخر خط باشد اما از دید من پله ابتدای یک راه پر چالش است که باید از آن گذشت، افزود: در تمام مکانها پله وجود دارد و حضور در جامعه برای معلولان بسیار سخت است؛ همه ما اکنون بهخاطر کرونا مجبور به خانهنشینی شدهایم و البته این یک شرایط استثنایی است اما برای درک ماجرا بدانید که یک آدم معلول انگار یک فرد کرونازده است که نمیتواند وارد جامعه شود.
دو ساعتی از زمان آمدنمان به روستا و نزد خانواده علیآقا میگذرد و زمان خداحافظی که فرا میرسد همه برای بدرقه پای ایوان میآیند. عکسهای آخر را که میگیرم، خالهاش نیز از کوچه ما را میبیند و وارد حیاط میشود و میگوید: انشاالله دفعه بعد برای عروسی خواهرزادهام بیایید و عکس بگیرید و مادر نیز آمینگویان، لبخند میزند.
در دنیا حدود ۵۰۰ میلیون نفر معلول و در ایران بالای یک میلیون نفر معلول هستند اما هنوز هم وقتی از خیابانهای شیرگاه میگذرد، صدای افسوسخواری مردم را میشنود. در سال ۱۹۹۲، سازمان ملل روز ۳ دسامبر برابر با ۱۲ آذر را روز جهانی معلولان اعلام کرد، اما در جامع ما هنوز نگاه به انسان معلول یک انسان ناتوان است و با وجود تأکید دین بر عدم قضاوت بر مبنای ظاهر اما وقتی با عصا راه میرود، تنها ناتوانی را میبینند.
در فرهنگ جامعه ما، نگاه به معلول بر مبنای ترحم و یا ناتوانی است و برای اصلاح این نگاه و عادیسازی تعاملات نیازمند یک تغییر ساختاری هستیم
زینب خاکزاد، یک جامعه شناس نیز با اشاره به اهمیت اجرایی شدن قانون حمایت از معلولان برای امکان حضور فعال معلولان در جامعه، در رابطه با اجرایی شدن آن، با بیان اینکه از دو منظر ساختاری و کنشی میتوان به این مسئله نگریست بر اولویت و اهمیت منظر ساختاری تأکید کرد و گفت: در فرهنگ جامعه ما، نگاه به معلول بر مبنای ترحم و یا ناتوانی است و برای اصلاح این نگاه و عادیسازی تعاملات نیازمند یک تغییر ساختاری هستیم؛ چراکه تغییر نگاه یک کنشگر یا چند کنشگر منجر به الزام اجرایی شدن قوانین از بالادست نمیشود و نیازمند اراده برای اجرایی شدن آن از سمت مسئولان هستیم.
این جامعهشناس با اذعان بر اینکه به دلیل مناسب نبودن بستر برای حضور معلولان در جامعه، عموماً مواجه مردم با معلولان از دور و کلیشهای است، افزود: مردم در تعامل دورادور، تنها به همان یک مورد معلولیت توجه میکنند و دیگر توانمندیها پشت آن عامل پنهان میشود و نگاه ترحم محور و یا ناتوانی شکل میگیرد و در اینجا یک حضور فعال است که این تفکر کلیشهای اشتباه را به چالش میکشد.
وی با بیان اینکه اگر فرصت حضور معلول در جامعه فراهم شود و میزان حضورش افزایش یابد، نگاه مردم هم کمکم تغییر میکند، افزود: اگر طبق قانون حمایت از معلولان، آن سه درصد سهم اشتغال عملیاتی شود، آنها امکان حضور فعال در جامعه مییابند و مواجه مردم برای عادیسازی تعاملات بیشتر میشود؛ وقتی ارباب رجوع به آنها مراجعه میکند و کارش توسط آنها انجام شود و این امر، دوباره و چندباره تکرار شود، کمکم نگاه مردم جامعه تغییر کرده و به توانمندی آنها پی میبرد و به این نتیجه میرسد که معلولیت به معنای ناتوانی نیست و از منظر بسیاری از توانمندیها فرقی با دیگر افراد جامعه ندارد.
خاکزاد با بیان اینکه از منظر کنشی نیز تغییر نگاه روند مناسبسازیها را تسریع میکند و در یک چرخه این دو همدیگر را بازتولید میکنند، افزود: تغییر نگاه مردم به عنوان کنشگران جامعه منجر به عادی شدن تعاملات روزمره میشود و با تغییرات فرهنگی کلان، خواست جامعه برای بهبود زیرساختهای جامعه فراهم میشود.
در مازندران بیش از ۶۶ هزار معلول وجود دارد که معلولیت برایشان پایان راه نیست بلکه آغاز راهی پرچالش است تا با تلاش و کوشش، سختیهای مسیر را هموار سازند.
دسته بندی :
بدون دیدگاه